اول، یک اعتراف: من هستم وحشتناک من آشپزی می کنم. بیش از هر فعالیت دیگری به من استرس وارد می کند، بنابراین اغلب آن را انجام نمی دهم. پیچیدگی های همگام سازی تولید چندین غذای مختلف (گوشت، سبزیجات…) به طوری که همه چیز در همان زمان آماده باشد، زمانی که مردم آماده خوردن آن هستند، فراتر از من است (بدون ذکر طعم واقعی نتیجه).
خوشبختانه برای من، همسرم یک آشپز عالی است و همه چیز را آسان می کند، حتی زمانی که در حال گفتگو در مورد چیزی کاملاً متفاوت هستیم.
دیشب او از تحصیل در لیسبون برمی گشت، بنابراین من موافقت کردم که شام بپزم. با توجه به محدودیتهایم، میدانستم که باید چیزی ساده بسازم که فقط از یک گلدان استفاده میکند و میتوان آن را بیشتر از قبل درست کرد: از این رو اسپاگتی بولونیز.
به طور معمول، من یک دستور غذا را با استفاده از جستجوی وب جستجو می کردم و چیزی را به صورت تصادفی انتخاب می کردم. این بار تصمیم گرفتم به جای آن ChatGPT را امتحان کنم.
او بلافاصله فهرستی از مواد و دستورالعمل های آشپزی را به من داد که کاملاً منطقی به نظر می رسید. بنابراین یخچال و کمدها را چک کردم و شروع کردم به تهیه لیست خرید از آنچه برای خرید در سوپرمارکت محلی نیاز داشتم.
مشکل اول: من به یک برگ بو نیاز داشتم. اما من در پاریس زندگی میکنم، و با وجود اینکه مدتهاست اینجا زندگی میکنم، فرانسوی برای برگ بو چیزی نیست که تا به حال در زندگی روزمرهام به آن نیاز داشته باشم. ChatGPT به راحتی این ترجمه را به من داد: “feulle de laurier”.
اما صبر کنید، شاید ما قبلاً این را در خانه داشته باشیم؟ من یک تیراژه را باز می کنم و چیزی پیدا می کنم که ممکن است این باشد. من یک عکس سریع با برنامه ChatGPT میگیرم و این به من اطمینان میدهد که در مسیر درستی هستم:
شروع کردم به خرد کردن همه سبزیجات و آماده کردن غذا. اما ناگهان متوجه شدم که مواد تشکیل دهنده شامل مکعب های گوشت گاو است اما در دستورالعمل دستور غذا استفاده نشده است (نمونه ای کلاسیک از محدودیت های فعلی مدل های زبان بزرگ). مشکلی نیست – از ChatGPT می پرسم که چه زمانی باید استفاده شود و دستورالعمل ها را مطابق با آن به روز می کند.
نتیجه (من کدو سبز / کدو سبز اضافه کردم چرا که نه) – و دختر دوستدار ماکارونی دو وعده مصرف کرد.
چه کسی میداند شاید هوش مصنوعی به من کمک کند تا با حضور در هر مرحله به من اطمینان دهد و بدون قضاوت به هر سوالی، مهم نیست که چقدر بیاهمیت باشد، غلبه کنم؟ (چقدر قبل از اضافه کردن پیازها روغن را گرم کنم؟ واقعاً “نیمه شفاف” چگونه به نظر می رسد؟ برای هر نفر چند گرم ماکارونی لازم دارم؟ به آب قبلی چقدر نمک اضافه کنم و غیره)
و شاید همه اینها تشبیه بزرگی باشد برای اینکه چگونه جدیدترین فناوریها میتوانند با کاهش موانع کسب شایستگیها در حوزههای جدید به افزایش بهرهوری جدید در سازمانها منجر شوند؟
یا شاید هم نه. من شما را در جریان خواهم گذاشت 🙂