رهبری مبتنی بر داده: چرا شهود هنوز ارزش دارد؟


گرفتن تصمیمات آگاهانه و مبتنی بر داده، ویژگی بارز رهبر تجاری مدرن است. با اقیانوس‌هایی از داده‌ها در نوک انگشتان ما، به راحتی می‌توان دایناسورهای گذشته را که با روش‌های عجیب و غریب و قدیمی مانند «نشستگی شلوار» و «غریزه روده» تصمیم‌گیری می‌کردند، کنار گذاشت.

البته شوخی کردم با این حال، مطمئناً مایه آرامش است که متقاعد شویم که تصمیم‌گیری در حال حاضر یک علم است تا یک هنر. من استدلال می‌کنم که زمینه همیشه یک عامل حیاتی در تصمیم‌گیری بوده است، حتی بیشتر از این هم اکنون که رهبران و کسب‌وکارهایشان با اضافه بار داده‌ها دست و پنجه نرم می‌کنند که می‌تواند داده‌های متناقض و اغلب گمراه‌کننده را ارائه دهد.

زمانی که من مشاور مدیریت بودم، رویکردی مبتنی بر فرضیه را برای تصمیم‌گیری ترجیح می‌دادیم. در اوایل فرآیند، ما یک یا چند نظریه را در مورد یک راه حل ممکن شناسایی کردیم و سپس از داده ها برای اثبات یا رد آن ایده ها استفاده کردیم. برای ناب‌شناس داده، این ممکن است کمی شبیه «شهادت دادن» به نظر برسد (زیرا داده‌ها مطمئناً خودشان صحبت می‌کنند).

با این حال، رویکرد ما به خوبی نقشی را که شهود و تجربه در رهبری بازی می‌کنند، همراه با عملکرد پشتیبانی اجتناب‌ناپذیر داده‌ها نشان می‌دهد. این وظیفه هر رهبر است که درک عمیق و اساسی از کسب و کار خود را بدون منتظر ماندن نقاط داده فردی برای “اطلاع دادن” آنها ایجاد کند.

چگونه از فروش مجدد وعده داده جلوگیری کنیم

پس چگونه می توان از داده ها به طور موثر برای حمایت از هوش تجاری، خلاقیت و تخصص استفاده کرد؟ واضح ترین نکته این است که آیا اصلاً از داده های مناسب استفاده می کنید یا خیر. آیا داده ها مربوط به اهداف تعیین شده است و آیا می توانید مطمئن باشید که دقیق، کامل و عاری از سوگیری یا خطا هستند؟ در غیر این صورت، در خطر خطاهای مربوط به داده ها هستید. حداقل وقت خود را تلف خواهید کرد.

از دیدگاه متخصص داده، همچنین باید در نظر بگیرید که داده ها چقدر خوب تهیه شده اند (پاکسازی، تبدیل، و غیره)، آیا روش های تحلیلی مورد استفاده معتبر هستند یا خیر، و آیا تفسیرهای شما معنادار هستند (در مقابل داستان). به همین ترتیب، آیا بینش‌ها به گونه‌ای ارائه می‌شوند که به راحتی قابل درک و انتقال باشد؟ هیچ چیز ناامید کننده تر از تصمیم گیری بر اساس داده هایی نیست که به درستی تهیه نشده اند، به خصوص اگر متوجه آن نباشید.

در نهایت، فراتر از خود داده ها و تصمیماتی که گرفته می شود، رهبران باید محیط کسب و کار وسیع تری را در نظر بگیرند، جایی که مسائل نسبتا مبهم مانند اخلاق و حریم خصوصی، ریسک و الزامات تجاری مطرح می شود. این عوامل مستلزم قضاوت و احتیاط از سوی رهبران هستند و اغلب از منظر داده در مناطق بسیار خاکستری قرار دارند. با این حال، خبر خوب این است که داده ها به راحتی می توانند برای تکرار از طریق سناریوهای مختلف و حلقه های بازخورد مورد استفاده قرار گیرند و به رهبران این امکان را می دهد تا از دیدگاه های مختلف به مشکل نگاه کنند.

بهترین راه حل ها هنر و علم داده ها را با هم ترکیب می کنند

در نتیجه، چگونه باید در مورد رابطه بین شهود و داده فکر کنیم؟ برای من ساده است. آن را شهود، قضاوت، تجربه یا خلاقیت بنامید، همیشه باید یک «چرا» وجود داشته باشد که شما روی آن کار می کنید، که خود داده ها به ندرت آن را تعریف می کنند. به بیان ساده، رهبران با بصیرت می دانند که داده ها به تصمیم گیری می پردازند – این تصمیم را نمی گیرد.

از دیدگاه برد کسل بیشتر می خواهید؟ مقاله او را ببینید، مراقب مثبت بودن سموم داده ها باشید: چرا زمینه اهمیت دارد.




دیدگاهتان را بنویسید