فرصت های از دست رفته حماسی در فناوری: قسمت سوم


این پایانی یک مجموعه سه قسمتی درباره برخی قراردادهای فنی جدی است که تقریباً از بین رفتند. اگر قبلاً از قسمت اول یا دوم لذت نبرده اید، لذت ببرید.

یاهو پیشنهاد 44 میلیارد دلاری مایکروسافت را رد کرد.

در دهه 2000، مایکروسافت با تسلط فزاینده گوگل بر جستجوی اینترنتی و تبلیغات آنلاین، در حال نبردی شکست خورده بود. میلیاردها دلار را در توالت ریخت و تلاش کرد – و شکست – برای رقابت با گوگل.

مانند مایکروسافت، یاهو نیز سرمایه گذاری زیادی در خدمات آنلاین انجام داده است. واضح است که هیچ کس نمی تواند به تنهایی با گوگل رقابت کند. تنها شانس آنها این بود که به نیروها بپیوندند و به عنوان یک تیم با گوگل مقابله کنند.

مایکروسافت و یاهو بیش از یک سال در مورد احتمال ادغام رقصیدند، اما هرگز نتوانستند بر سر قیمت به توافق برسند. مایکروسافت آنچه را که به نظرش کافی بود ارائه داد، اما یاهو همیشه بیشتر می خواست. در سال 2008، مایکروسافت از مزخرفات یاهو خسته شد و با ارائه یک پیشنهاد ناخواسته برای خرید یاهو به قیمت 44.6 میلیارد دلار، به آن پایان داد.

یاهو همه را غافلگیر کرد که این پیشنهاد را خیلی کم رد کرد و ادعا کرد که مایکروسافت به شدت نام تجاری، مخاطبان، سرمایه گذاری و چشم اندازهای رشد یاهو را کم ارزش دانسته است. اگر این معامله انجام شود، می‌تواند چشم‌انداز رقابتی در خدمات مصرف‌کننده اینترنتی را دوباره ترسیم کند.

توییتر پیشنهاد 500 میلیون دلاری فیس بوک را رد کرد.

توییتر تنها یک شرکت دو ساله بود که هیچ درآمدی نداشت، زمانی که فیس بوک سعی کرد آن را به قیمت 500 میلیون دلار بخرد. بنیانگذاران توییتر بیز استون و ایوان ویلیامز از این امر خودداری کردند.

اول، 500 میلیون دلار در قالب سهام فیس بوک آمد. استون و ویلیامز پول می‌خواستند و فیس‌بوک آن را نداشت. دوم، استون و ویلیامز معتقدند ارزش 15 میلیارد دلاری فیس بوک متورم شده است. اگر این پیشنهاد منعکس کننده ارزش واقعی فیس بوک بود، ارزش سهام فقط 150 میلیون دلار بود، نه 500 میلیون دلار، و این کافی نبود.

در نهایت، هیئت مدیره توییتر آماده فروش نبود. استون و ویلیامز می‌خواستند شرکت را بسازند و آن را به پایان برسانند.

همه افراد ضعیف را دوست دارند و سیلیکون ولی از این قاعده مستثنی نیست. چیزی قابل تحسین وجود دارد که بنیانگذاران ریسک های بزرگی را انجام می دهند و به ریسک های خود پایبند هستند.

هنگامی که جاش جیمز، بنیانگذار Domo در حال ساخت اولین شرکت خود بود، سرمایه گذاران بالقوه از او پرسیدند که آیا دفتر مرکزی او در سیلیکون ولی است یا خیر. پس از اطلاع از اینکه دفتر مرکزی Omniture در یوتا قرار دارد، چندین سرمایه گذار از این معامله خارج شدند. در مورد جیمز، این ریسک نتیجه داد و Adobe Omniture را به مبلغ 1.8 میلیارد دلار در سال 2009 خریداری کرد.

بنابراین چه در حال ساختن شبکه اجتماعی میلیارد دلاری بعدی هستید و چه آینده هوش تجاری، به یاد داشته باشید که ثروت – به معنای واقعی کلمه و به صورت استعاری – به نفع جسوران است.




دیدگاهتان را بنویسید