فرسودگی داده ها سایه سایبری. ردپای دیجیتال به نظر می رسد که آغوش پرشور ما از همه این دستگاه های دیجیتالی به هم پیوسته، نوعی دنباله تراکنش را به جا می گذارد که در مجموع به عنوان داده های بزرگ شناخته می شود. ما در حال ایجاد مقادیر انبوهی از چیزها هستیم و سازمانهای امروزی به طور فزایندهای مشتاق هستند که به آن بپردازند.
برای مثال، ادعای اریک اشمیت، مدیر عامل گوگل را در نظر بگیرید که ما انسانهای مدرن هر دو روز یکبار به اندازه همه اجدادمان اطلاعات ایجاد میکنیم. یا اینکه فیس بوک هر روز بیش از 500 ترابایت داده را پردازش می کند. یا اینکه گوگل بیش از 2 میلیون جستجو در دقیقه را پردازش می کند. لیست ادامه دارد، اما شما ایده را دریافت می کنید.
شاید مهمتر از آن، ما تازه شروع کرده ایم. سیسکو سیستمز، شرکتی که بسیاری از لولهکشیها را تولید میکند که این رودخانههای بزرگ داده از طریق آن جریان مییابند، پیشبینی میکند تا سال 2015، 8 زتابایت داده در سال تولید شود (معادل اطلاعات 2 تریلیون DVD).
در عین حال، دستاوردهای چشمگیر جدیدی در فناوری حاصل می شود که تضمین می کند رشد داده ها به این زودی ها کند نخواهد شد. باز هم، ما میتوانیم از میان مجموعهای شگفتانگیز از شواهد رایج انتخاب کنیم، اما یکی از موارد مورد علاقه ما این گوهر اخیر است: دانشمندان هاروارد بر هنر ذخیرهسازی دادهها با استفاده از DNA مولکولی تسلط پیدا کردهاند، که وقتی کامل شود، محتویات کل را امکانپذیر میکند. اینترنت روی دستگاهی که بزرگتر از انگشت شست انسان نباشد ذخیره شود.
همه اینها به این معنی است که همه ابزارهای Big Data برای تولید، ذخیره سازی و توزیع مشکلی نخواهند داشت. اما برای بسیاری از سازمان ها، درک همه این داده ها معنادار است.
عصر تجارت مصرف کننده
به گفته اشمیت گوگل، کلید درک واقعی آنچه در حال رخ دادن است، محتوای تولید شده توسط کاربر است. چرا مهم است؟ زیرا نه تنها افراد مسئول ایجاد بسیاری از این داده ها هستند، بلکه نقش آنها در مرکز این معادله نشان دهنده تغییر عمیق در نحوه تعامل سازمان ها و بازارهای آنها است.
سازمانهایی که روزی مسیر عمل خود را ترسیم میکردند، مانند یک معکوس قطبی سرسامآور، باید قطبنماهای شرکتی خود را برای برآوردن نیازهای فردی حوزههای بهطور فزاینده باز، به هم پیوسته و خواستار خود (مانند مشتریان بالقوه، مشتریان، شرکا و غیره) تغییر جهت دهند.
این تغییرات به این معنی است که بازاریابی سازمانی دستخوش تغییر اساسی در روش کار شده است و داده ها کلید این فرآیند هستند. بازاریابان این کار را با جمعآوری، فیلتر کردن، مقایسه، تجزیه و تحلیل، آزمایش (شاید حتی کمی تکان دادن و به هم زدن) انجام میدهند، و در غیر این صورت تلاش میکنند تا بینش تجاری عملی را از تمام آن دادههای تولید شده توسط کاربر ایجاد کنند.
چالش بازاریابی
قابل درک است که CMOها و سایر مدیران بازاریابی بیش از مقداری تحت تأثیر حجم همه این داده ها، سرعت تولید آن ها، و مجموعه متنوع روزافزون دستگاه ها و کانال هایی هستند که از طریق آنها ایجاد، به اشتراک گذاشته می شود و بر اساس آنها عمل می شود.
در واقع، نظرسنجیها و مطالعات مختلف نشان میدهند که 70 درصد یا بیشتر از OOPها «احساس میکنند که برای مقابله با دادههایی که از هر جهت به آنها میرسد، مجهز نیستند». علیرغم محفوظات آنها، CMOها ثابت می کنند که نقطه عزیمت سازمان ها در جبهه داده هستند.
لورا مکللان، معاون پژوهشی گارتنر، در یک وبینار گفت: «بازاریابی اکنون محرک اصلی رشد برای بسیاری از شرکتها است. شرکت او پیشبینی میکند که تا سال 2017، CMOها از بودجه عملیاتی بزرگتری نسبت به CIOها برخوردار خواهند شد، تا حد زیادی به این دلیل که آنها ناظر برنامههای تجزیه و تحلیل دادههای بزرگ خواهند بود که چشم و گوش سازمان هستند.
این رشد به همین دلیل است که توانایی نه تنها جمعآوری دادهها، بلکه همچنین تفسیر سریع، جمعآوری و استفاده از آنها، در سالهای آینده بسیار ارزشمند خواهد شد. تعداد فزایندهای از شرکتها این حقیقت را تشخیص میدهند، اما در حال مبارزه با بهترین روش برای انجام آن هستند. از این گذشته، صرفاً اشاره کردن به یک کوه و مأمور کردن شخصی برای یافتن و استخراج طلا، بعید به نظر می رسد که نتیجه ای داشته باشد.
سازمان شما برای رفع این مشکل تجاری چه می کند؟ چگونه داده ها را “مصرف” کرده اید – یا در هنگام تلاش برای استخراج ارزش از آنها با چه چالش هایی مواجه شده اید؟ بیایید در نظرات صحبت کنیم.
این مقاله همراه با کاغذ سفید حرفهایهای بازاریابی، هوش بازاریابی مبتنی بر دادههای بزرگ: شش عنصر برای بازاریابی هوشمندتر است. اکنون آن را در ما بخوانید مرکز آموزش.