گفتن داده ها: جدا کردن داستان از واقعیت





/ گفتن داده ها: جدا کردن داستان از واقعیت
















داده ها نقش بزرگ تری در مکالمات تجاری روزمره نسبت به قبل ایفا می کنند. اکنون توانایی برقراری ارتباط داده‌ها برای رهبران کسب‌وکار، کارمندان خط مقدم و هر کس در این بین یک ضرورت است. افرادی که ممکن است در گذشته به راحتی از بحث در مورد داده ها اجتناب کرده باشند، متوجه می شوند که اعداد و ارقام به آنها تحمیل شده است. وقتی داده ها برای شما یک زبان خارجی هستند، درک نکردن آنچه گفته می شود یا ناتوانی در استفاده مؤثر از آن در برقراری ارتباط با دیگران می تواند ناامید کننده باشد. فقدان دانش یا تسلط بر داده ها به سرعت در حال تبدیل شدن به یک مشکل در اقتصاد داده امروزی است.

خوشبختانه، ما می‌توانیم به یک شکل ارتباطی بی‌زمان و بسیار مؤثر – داستان سرایی – اما با چرخش داده‌های مدرن روی بیاوریم. اکنون به جای تصاویر، عکس‌ها یا فیلم‌ها، می‌توانیم با زنده کردن داستان‌ها با تجسم داده‌های قانع‌کننده با داده‌ها ارتباط برقرار کنیم. به عنوان مثال، ترکیبی از یک روایت قانع‌کننده و نمودارهای داده‌های روشنگر می‌تواند به توضیح اینکه چرا فروش شما کاهش یافته است و ایجاد فوریت برای رفع مشکلات در خط لوله فروش شما می‌کند. داستان سرایی داده ها مهارتی نیست که فقط مختص تحلیلگران یا دانشمندان داده باشد – این مهارتی است که معتقدم همه ما باید در آن مهارت داشته باشیم. راه حل های تجزیه و تحلیل سلف سرویس به طور فزاینده ای اطلاعات زیادی را در اختیار افراد قرار می دهد. اکنون افراد بیشتری در موقعیتی قرار می‌گیرند که داستان‌های داده‌ای را بیان و به اشتراک بگذارند که می‌تواند باعث اقدام و تغییر شود.

اگرچه زمینه داستان سرایی داده ها هنوز نسبتاً جدید و ناشناخته است، اما به یک موضوع داغ در محافل تحلیلگران و تجاری تبدیل شده است. از آنجایی که افراد مختلف برای ارائه نظرات در مورد چگونگی داستان‌گویی با داده‌ها مطرح می‌شوند، من می‌بینم که اطلاعات نادرست در آن وجود دارد که – اگر به آن توجه نشود – می‌تواند داستان‌نویسان مشتاق داده را گمراه کند. من می خواهم با برجسته کردن برخی از تصورات نادرست داستان سرایی داده های اخیر که با آن مواجه شده ام، داستان را از واقعیت جدا کنم:

داستان شماره 1: هر تجسم داده داستانی را بیان می کند.

در حالی که یک داستان به طور بالقوه می تواند در هر تجسم داده وجود داشته باشد، این بدان معنا نیست که نمودار یا نمودار واقعاً آن را به وضوح یا به طور مؤثر منتقل می کند. هر داستان داده باید یک نکته یا ایده اصلی را منتقل کند یا بسازد. زمانی که مخاطبان شما بینش مرکزی یا ایده منتقل شده را درک نمی کنند، تجسم داده نمی تواند داستانی را بیان کند. چندین نقطه داده در تجسم داده یکسان (یا در تجسم داده های متعدد) اغلب می توانند برای جلب توجه و ایجاد نویز رقابت کنند. تا زمانی که به طور هدفمند توجه مخاطبان خود را به یک بینش خاص یا مجموعه ای از بینش ها (سیگنال) جلب نکنید، تجسم داده های شما از یک داستان داده پشتیبانی نمی کند. من تجسم‌های داده‌های تعاملی را دیده‌ام که در آن نویسنده مخاطب مورد نظری نداشته است. در حالی که این نمودارها ممکن است مخاطب را برای کشف بینش‌ها و داستان‌های خود با داده‌ها توانمند کنند، اما داستانی را تعریف نمی‌کنند.

افسانه شماره 2: داستان سرایی داده فقط تجسم داده است.

در حالی که تجسم داده ها اغلب تمرکز اصلی داستان های داده است، جنبه های روایت به همان اندازه برای موفقیت یک داستان داده مهم هستند. یک داستان فقط مجموعه‌ای از تصاویر زیبا نیست، بلکه روایتی از یک سری رویدادهای علّی یا مرتبط است. عناصر روایی در یک داستان داده ساختاری را ارائه می دهند و به درک مجموعه ای از نقاط داده کمک می کنند که در غیر این صورت کاملاً تصادفی به نظر می رسند. علاوه بر این، عناصر روایی همچنین به داستان داده‌های شما کمک می‌کنند تا مخاطبان خود را درگیر کند و با آنها در سطح احساسی ارتباط برقرار کند که داده‌ها هرگز نمی‌توانند به تنهایی انجام دهند. ترکیب ماهرانه ای از داده ها، تصاویر و روایت برای هر داستان داده معنی دار ضروری است.

** این مقاله در ابتدا در 13 جولای 2016 در Forbes.com منتشر شد.













دیدگاهتان را بنویسید