برخورد دنیای من: وقتی رسانه های اجتماعی شغل شما می شود


وقتی مدیر عامل ما برای اولین بار این آزمایش اجتماعی را معرفی کرد، فکر کردم، “جعبه پاندورا باز است و بازگشتی وجود ندارد.” چهار سال گذشته توییت‌ها و به‌روزرسانی‌های وضعیت به آینده حرفه‌ای من بازگشته است.

من در ابتدا به آهستگی از رسانه های اجتماعی استقبال کردم. اولین تماس من با یک مدرسه K12 کار می کرد که در حال راه اندازی یک فیلتر محتوا برای جلوگیری از دسترسی دانش آموزان به Friendster بود. ایده شرکت در یک مسابقه محبوبیت آنلاین در آن زمان برای من بسیار جذاب نبود. تا اینکه در سال 2008، زمانی که کارفرمای من از من خواست بررسی کنم که برای نوشتن یک برنامه فیس بوک چه چیزی لازم است، من با اکراه برای یک حساب کاربری فیس بوک ثبت نام کردم. دیری نگذشت که مردم شروع به دوستی با من کردند. وقتی پسرم به دنیا آمد، رسانه های اجتماعی اعلام و اشتراک گذاری عکس ها را آسان کردند. برگشتی وجود نداشت من گیر افتاده بودم.

سپس توییتر آمد. من هرگز به خاطرات/ژورنال‌ها علاقه‌مند نبودم، اما 140 کاراکتر راهی عالی برای شرح وقایع روزانه بود. وقتی به هند سفر کردم، راهی برای خانواده و دوستانم فراهم کرد تا ماجراهای روزانه من را دنبال کنند (من را دنبال کنید). لحظه هشیاری بلافاصله پس از این سفر فرا رسید – یکی از همکاران فعلی من مرا در فیس بوک و توییتر پیدا کرد.

قبل از آن لحظه، رسانه‌های اجتماعی زمین بازی نیمه خصوصی من فقط برای افرادی بود که با آنها ارتباط شخصی داشتم. طولی نکشید که همکاران بیشتری مرا پیدا کردند و سپس به افرادی که به طور فعال با آنها در تعامل با مشتری کار می کردم سرایت کرد. حالا حساب های رسانه های اجتماعی من یک مشکل بزرگ بود.

شما نمی خواهید درخواست دوستی از شخصی که با او کار می کنید رد کنید. این بی ادبی خواهد بود، اینطور نیست؟ با این حال، در عین حال، لزوماً نمی خواهید آنها بدانند که شب قبل 2 ساعت خوابیده اید، زیرا فرزند شما به آنفولانزا مبتلا شده است که به احتمال زیاد اکنون حامل آن هستید و به آنها سرایت خواهد کرد، و تصویر را فراموش نکنید. از شما در یک Speedo، که برای دوستان سه‌گانه‌تان وقتی شما را در آن تگ می‌کنند کاملاً عادی به نظر می‌رسد. و بسیار شرم آور است که شخصی از زندگی حرفه ای شما در جلسه صبح دوشنبه در مورد آن نظر دهد. کنترل دسترسی فیس بوک ایده خوبی است، اما به زودی متوجه می شوید که هیچ چیز مانع از ارسال پست دوستان مشترک نمی شود و کنترل های دسترسی آنها وجود ندارد. آنها همچنین بسیاری از دوستان مشابه دارند.

اکنون کارفرمای فعلی شما (Domo) شما را به چالش می کشد تا اجتماعی تر شوید. از آن لحظه به بعد، فیس بوک، توییتر و لینکدین من با درخواست دوستی منفجر شد. اکنون تعداد بی سابقه ای از مردم به داده های من دسترسی دارند و به دلیل درایو (برای اجتماعی تر بودن) شبکه های اجتماعی مانند چهار ضلعی را به لیست خود اضافه می کنم. اکنون موقعیت مکانی من برای همه در دسترس است و در حال حاضر عدم حضور در دفتر چهار ضلعی مانند عدم حضور در محل کار آن روز است.

حساب توییتر من به لیست کارمندان عمومی این شرکت اضافه شد تا دنیا ببیند. اکنون، تمام آن چیزهای بزرگ در مورد قطع تماس‌های من توسط شبکه ارائه‌دهنده تلفن همراه، شرکت هواپیمایی که کیفم را گم کرده است، یا ضمانت‌نامه سازنده خودرو که به نظر می‌رسد هرگز چیزی را پوشش نمی‌دهد، به عهده من و کارفرمای من است. چه اتفاقی می‌افتد وقتی یکی از این شرکت‌ها توییت‌های من را پیدا می‌کند و برای شرکت من هزینه معامله می‌کند؟ آیا این کار برای من هزینه دارد؟ در آینده چه هزینه ای برای من خواهد داشت؟

ملی شدن مجددی که این آزمایش اجتماعی به خانه رساند این است که من یک برند هستم. همانطور که یک شرکت بزرگ به دقت هویت و تصورات خود را به صورت آنلاین مدیریت می کند، من نیز باید. این به این معنی است که به تمام فیدهای فعالیت من نگاه کنید، افرادی را که دوست ندارم/دنبال می‌کنید، مرتباً بازدیدهایی را پست می‌کنند که نمی‌خواهم با آنها مرتبط شوم. هر توییت، ثبت نام یا پست به دقت بررسی می شود (املا و دستور زبان بررسی می شود). تلقین ها با لحظات قابل آموزش جایگزین شده اند و نظرات در مورد نقص های گارانتی خودرو من بین من و کارمندان Autozone باقی مانده است. چالش در حال حاضر حفظ بهترین تصویر ممکن در عین تلاش برای جالب، جذاب و واقعی بودن است.

رسانه‌های اجتماعی از طریق این آزمایش اجتماعی برای من به انجمنی بسیار صمیمی تبدیل شده‌اند، اما در نهایت این ملی‌سازی مجدد است که در نهایت مجبور شدم به تنهایی به آن دست یابم و از شنا کردن در اسپیدو دست بکشم. پس با این گفته، لطفا من را در توییتر دنبال کنید. من @andybeier هستم.




دیدگاهتان را بنویسید